امروز:
مقام معظم رهبری :
رايانه‌ها و ارتباطات اينترنتى و فضاى مجازى و سايبرى فرصت فوق‌العاده‌اى است؛ مبادا اين فرصت ضايع شود

ما بین دشمنان که علی دست بسته است
آزاده ای است بین اسیران نشسته است
عالم همه طفیل وجود شریف اوست
هم چون شجر که جمله وجودش ز هسته است
آتش زدند خیمه ی این پادشاه را
بر او سلام باد که از نار جسته است
بس ناروا شنیده و بس داغ دیده او
تا امتش ز آتش بیداد رسته است
داس اجل نموده همه ی خرمنش درو
آری تمام رشته ی جانش گسسته است
جمعی به کربلا و گروهی به خاک شام
گل های او ز غارت گلچین دو دسته است
سرگشته می رود به بیابان چو ماهتاب
رنگی پدیده دارد و بیمار و خسته است
قرآن ناطق است و خموش از جفای خلق
آیات غم به صورت او نقش بسته است
از راه دور آمده تا شام این اسیر
گرد ملال بر گل رویش نشسته است
خون می چکد ز حلقه ی زنجیر پای او
دشمن ز بس که رشته ی او سخت بسته است
زخم زبان بس است دگر شرمی ای عدو
کاین مونس شکسته دلان، دل شکسته است


برچسب‌ها: شعر و شاعری


تاریخ : [ دوشنبه 1395/2/13 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب
هشام بن عبدالملک در مراسم حج می خواست «استلام حجر» کند، امّا ازدحام جمعیت مانع می شد. بنابراین به کناری رفت و با همراهانش به نظاره ی طواف کنندگان خانه ی خدا نشست. در این هنگام شخصی با جامه و هیأتی عادی و چهره ای جذّاب به جمع حاجیان پیوست. همین که وی به حجر نزدیک شد و خواست حجر را استلام کند، مردم با احترام راه را بر او گشودند و وی به آسانی استلام حجر کرد.
همراهان هشام با دیدن آن منظره شگفت زده شدند و از هشام پرسیدند: آن شخصی که مردم برایش راه را گشودند واحترامش کردند، کیست؟ هشام که احساس حقارت و کسوچکی می کرد، چنین وانمود کرد که او را نمی شناسد! فرزدق که از نزدیک ناظر این گفت وگو بود، دانست که هشام از سر حسادت و حق پوشی، اظهار ناآشنایی می کند. با خود گفت: اکنون، لحظه ی ایفای رسالت و گاه حق گویی است. بنابراین قدم پیش نهاد و جایی ایستاد که صدایش بهتر شنیده شود. سپس گفت: «ای هشام! ای فرزند عبدالملک و ای برادر خلیفه! اگر تو ان شخص را نمی شناسی، من او را خوب می شناسم.» در این حال شراره های عشق و محبتّش به خاندان علی علیه السلام دمیدن گرفت و به شیوه ی شاعران پرتوان عرب، فی البداهة شعری در وصف امام سجاد علیه السلام سرود.
هشام پس از شنیدن شعر فرزدق، خشمگین شد و حقوقش را قطع کرد و با اعتراض به وی گفت: «چرا از این گونه شعرها برای ما خاندان اموی و مروانی نمی گویی؟» فرزدق در پاسخ گفت: «اگر تو هم جدّی همانند جدّ او و پدری چونان پدر او و مادری به منزلت مادر او داشتی، برای تو هم می گفتم!...»
1
فرزدق پس از سرودن این قصیده به زندان افتاد و به فرمان هشام به مرگ محکوم شد، اما با دعای امام سجاد از زندان و اعدام رهایی پیدا کرد. علی بن الحسین علیه السلام پس از نجات وی به اندازه ی چهل سال، هزینه ی زندگیش را تأمین کرد و فرمود: «اگر می دانستم که به بیش از این نیاز داری، به تو می بخشیدم!» فرزدق هدیه ی امام را دریافت کرد و پس از همان مدّت، بدرود حیات گفت.2

برچسب‌ها: زندگی سیاسی امام سجّاد علیه السلام


تاریخ : [ يکشنبه 1395/2/12 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]


پس از مرگ عبدالملک در نیمه ی شوال سال 86 هجری، فرزندش ولید بر کرسی خلافت تکیه زد. سبوطی می نویسد: ولید عنصری جبّار و ظالم بود.1
عمربن عبدالعزیز با این که خود از امویان بود و از سوی ولید والی مدینه شد، درباره ی دوران خلافت ولید گفته است: به خدا سوگند! آن روز که ولید فرمان روای شام، حجّاج والی عراق، عثمان بن حبارة، حاکم حجاز و قرة بن شریک، امیر مصر بود، زمین از جور و ستم لبریز گشته بود.
ولید در نخستین خطبه ی خود چنین گفت:
ای مردم! بر شما باد که از من اطاعت کنید و همراه همگان باشید؛ زیرا هرکس در برابر من عرض اندام کند گردنش را خواهم زد و کسی که ساکت بماند، به مرگ خویش بمیرد.2
در این دوران، هشام بن اسماعیل والی مدینه بود که با بنی هاشم به ویژه امام سجّاد علیه السلام بسیار ظالمانه و خشن رفتار می کرد. وقتی ولید او را عزل کرد و عمربن عبدالعزیز را والی مدینه قرار داد، از مردم خواست تا برای دادخواهی بیایند. علی بن الحسین در آن شرایط که هشام را برای مؤاخذه بر در خانه ی مروان نگاه داشته بودند، از آن جا عبور کرد و از کنار او گذشت. در این لحظه هشام از بزرگواری و گذشت امام سجّاد علیه السلام به شگفت آمد و گفت:
خدا بهتر دانسته است که رسالت خویش را در کدام خاندان قرار دهد.3

برچسب‌ها: زندگی سیاسی امام سجّاد علیه السلام


تاریخ : [ شنبه 1395/2/11 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]


زیدبن علی بن الحسین علیه السلام معروف به زید شهید، در سال 79 ه.ق دیده به جهان گشود. او در مبارزه با دستگاه ستم گر اموی، بسیار جدّی و صریح بود و در عین اعتقاد به امامت و ولایت امام باقر و امام صادق علیه السلام، قیام مسلحانه در برابر بنی امیه را، وظیفه ی خود می دانست.
کوفه، مرکز اصلی فعالیت های زید بود که سرانجام در سال 122 ه.ق به دست یوسف بن عمر ثقفی در همان جا بهشهادت رسید. زید افزون بر مبارزات سیاسی، در علم و دانستن نیز جایگاهی والا داشت. ابوخالد واسطی کتاب «الفقه» را به وی نسبت داده است که اگر این انتساب درست باشد، نخستین کتاب فقهی به شمار می آید.
1

برچسب‌ها: زندگی سیاسی امام سجّاد علیه السلام


تاریخ : [ جمعه 1395/2/10 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]


مختار بن ابوعبیدة بن مسعود ثقفی در سال اوّل هجرت، در طائف به دنیا آمد. در دوران خلافت عمر همراه پدر به مدینه آمد. پدرش در «یوم الجسر» که مسلمانان با ایرانیان در نبرد بودند، کشته شد. مختار که سرسخت ترین مخالف عبیداللّه بن زیاد به شمار می آمد که پیش از واقعه ی کربلا به زندان افتاد. او سرانجام با وساطت عبداللّه بن عمر (که شوهر خواهر مختار بود) از زندان رهایی یافت.
مختار پس از مرگ یزید به مکّه رفت تا با عبداللّه بن زبیر به ضد بنی امیه همکاری کند، امّا وجود اختلاف نظرهای آن دو، مانع همکاری ایشان شد. مختار به تنهایی در عراق به فعالیّت پرداخت. او پس از مدتی هواداران بی شماری گرد آورد و برای مبارزه ی مسلّحانه با حکومت امویان قیام کرد. در محیطی که مختار برای قیام زمینه چینی می کرد، گرایش های شیعی از ویژگی های آشکار آن بود. مردم آن سامان با وجود پیمان شکنی هایشان در حمایت از خاندان علی علیه السلام، شرافت و فضیلت اهل بیت را باور داشتند واز گذشته ی خود نیز پشیمان بودند. مختار که شرایط را به درستی دریافته بود، می کوشید حرکت خویش را به گونه ای با خاندان علی علیه السلام مرتبط سازد. وی در آغاز کار، خود را نماینده ی محمّد حنفیه ـ فرزند علی علیه السلام ـ معرّفی کرد. چندی نگذشت که هفده هزار نفر به طور پنهانی با او بیعت کردند.
مختار در نخستین مراحل قیام، والی کوفه ـ عبداللّه بن مطیع ـ را شکست داد و کوفه را به صورت پایگاه مرکزی قیام درآورد. سپس به موصل لشکر کشید و آن جا را تصرّف کرد. در این میان یکی از اهداف رسمی مختار، انتقام گرفتن از کسانی بودند که در واقعه ی عاشورا نسبت به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله ستم کرده و در جنگ علیه ایشان گامی مؤثّر برداشته بودند. او سران سپاه یزید را کشت، ولی پس از شانزده ماه نبرد، در سنّ 67 سالگی به دست مصعب بن زبیر به قتل رسید.
1
پیش از قیام مختار، قیام نوّابین رخ داده بود که رهبری آن را سلیمان بن صرد خزاعی بر عهده داشت. امویان با قتل سلیمان، قیام توّابین را سرکوب کردند. مختار پس از این جریان، قیام خود را علیه دستگاه بنی امیه آغاز کرد و طبیعی است که گروهی از توّابین در زمره ی هواداران مختار بودند. تنها انگیزه ی قیام نوّابین انتقام گرفتن از خاندان حسین بن علی علیه السلام بود و آنان با این حرکت می خواستند سهل انگاری ها و گناهان گذشته ی خود را جبران کنند. مختار همانند نوّابین، شعار «انتقام از قاتلان حسین علیه السلام» را سرلوحه ی قیام خود قرار داده بود، امّا اهداف دیگری را نیز دنبال می کرد که بیشتر جنبه ی سیاسی داشت.

برچسب‌ها: زندگی سیاسی امام سجّاد علیه السلام


تاریخ : [ پنج شنبه 1395/2/9 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]


عبداللّه بن زبیر پس از مرگ معاویه، از پذیرش حکومت یزید و بیعت با او سر باز زد. وی برای ایمن ماندن از انتقام یزید، مکّه را پایگاه و پناهگاه خویش قرار داد و برای بیعت گرفتن از مردم و رسیدن به خلافت تلاش می کرد. وی به این دلیل که پدرش، زبیر ـ پسرعمه و صحابی معروف رسول خدا صلی الله علیه و آله و مادرش، اسماء دختر ابوبکر بود، مکّه را برای عرض اندام وجلب هوادار مناسب می دید.
بیعت شکنی زبیر و درگیری او با علی بن ابی طالب علیه السلام و قتل او در جنگ جمل می توانست شعله های کینه و عداوت را در قلب فرزندش، عبداللّه بن زبیر روشن نگاه دارد. به ویژه، این که گفته شده است زبیر از شرکت در جنگ جمل پشیمان شده بود، ولی فرزندش عبداللّه او را به جنگیدن تحریک کرد.
1
برخورد ابن زبیر با بنی هاشم در ایّامی که قدری اقتدار یافته بود، بسیار خشن و خصمانه بود. او در مقطعی از کشمکش ها، هاشمیان مکّه را در درّه ای گرد آورد و آنان را با فراهم کردن هیزم، به آتش سوزی تهدید نمود. به گونه ای که اگر شعله ای در آن هیزم ها می افتاد هیچ هاشمی سالم نمی ماند.2
امام سجاد علیه السلام برنامه های ابن زبیر را حرکتی بی ثمر و فتنه ای بحران خیز می دانست.

برچسب‌ها: زندگی سیاسی امام سجّاد علیه السلام


تاریخ : [ چهارشنبه 1395/2/8 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]


پس از شهادت امام حسین علیه السلام، هم زمان با دیگر مناطق سرزمین های اسلامی شهر مدینه نیز به تدریج به جنبش درآمد. حاکم مدینه به گمان خود تدبیری اندیشید. وی گروهی از بزرگان شهر را به دمشق فرستاد که از نزدیک خلیفه ی جوان را ببینند و از مراحم او برخوردار شوند تا شاید در بازگشت به مدینه مردم را به اطاعت از حکومت مرکزی تشویق کنند.
یزید که از تربیت اخلاقی، تدبیر و دوراندیشی لازم برخوردار نبود و ظاهر اسلام را نیز رعایت نمی کرد پیش روی نمایندگان مدینه به شراب خواری، سگ بازی و کارهای خلاف شرع پرداخت. نمایندگان مدینه هنگام بازگشت از شام، فغان برآوردند و گفتند: «یزید مردی شراب خواره و سگ باز و فاسق است و چنین کسی نمی تواند خلیفه و امام مسلمانان باشد.» سرانجام شورش سراسر شهر را فرا گرفت و مردم، حاکم شهر و خاندان اموی را از شهر بیرون راندند. چون این خبر به شام رسید، یزید لشگری را مأمور سرکوبی مردم مدینه کرد و «مسلم بن عقبه» را که مردی سالخورده بود، امیر آن لشگر ساخت. مسلم مدینه را محاصره کرد. پس از چندی ساکنان شهر تاب مقاومت از کف دادند و تسلیم شدند. سپاهیان شام در سه روز مردم مدینه را قتل عام کردند و از هیچ زشت کاری باز نایستادند. در این واقعه مردان پارسا و شب زنده دار بسیاری کشته شدند و زنان و دختران بی شماری از تجاوز این قوم وحشی ایمن نماندند. در تاریخ از این فاجعه به نام «جریان حرّه» یاد می شود.
در این فاجعه ی بزرگ، خاندان امام زین العابدین و بنی هاشم از تعرّض مصون ماند. به همین جهت ده ها خانواده ی مسلمان در مدّت محاصره شهر، به خانه ی آن حضرت پناهنده شدند و از خطر نجات یافتند. آن چه سبب شد تا امام سجاد علیه السلام از این فتنه ایمن بماند، برخوردهای منطقی و سخنان روشن گری آن حضرت در برابر مردم شام و شخص یزید بود. عکس العمل آن حضرت هنوز در ذهن شامیان باقی بود و یزید را متقاعد ساخته بود که بیش از آن چه در کربلا به اهل بیت ستم روا داشته است، مجال ظلم به ایشان نیست؛ زیرا با شدت بخشیدن به این ستم کاری، حکومت طرفی نخواهد بست.
1

برچسب‌ها: زندگی سیاسی امام سجّاد علیه السلام


تاریخ : [ سه شنبه 1395/2/7 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]


امام سجاد علیه السلام پس از عاشورا هماره یاد شهیدان کربلا را زنده نگاه داشت. امام صادق علیه السلام می فرماید: زین العابدین علیه السلام چهل سال بر شهادت مظلومانه ی پدر گریست در حالی که روزها را روزه بود و شب ها را به عبادتمی پرداخت. هنگامی که خدمتکاران برای افطار، غذا می آوردند و در برابر آن حضرت می نهادند، می فرمود: «فرزند رسول خدا در حالی گرسنگی به شهادت رسید. فرزند رسول خدا با لب های تشنه به شهادت رسید.» امام آن قدر این جملات را تکرار می کرد تا آب و غذایش با اشک چشمانش درهم می آمیخت.1
شخص دیگری به آن حضرت گفت: «آیا هنوز وقت آن فرا نرسیده است که اندوه شما پایان پذیرد؟» امام فرمود: «وای بر تو! یعقوب که به اندازه ی من مصیبت ندید، به خدا شکایت کرد و گفت: آه یوسفم! در حالی که (از 12 پسر) فقط یکی از او دور شد و تازه او هم در دنیا زنده بود، اما در پیش دیدگانم سر از بدن پدر و جمعی از خانواده ام جدا کردند.»
هرگاه می خواست آب بنوشد، از تشنگی پدر و یارانش یاد می کرد و آن قدر می گریست که اشکش با آب آمیخته می شد. وقتی که علت آن را از او می پرسیدند، می گفت: «چگونه نگریم حال آن که پدرم را با لب تشنه شهید کردند و آب را که برای وحوش و درندگان بیابان مباح است، از وی دریغ داشتند؟
2

برچسب‌ها: زندگی سیاسی امام سجّاد علیه السلام


تاریخ : [ دوشنبه 1395/2/6 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]


کاروان اهل بیت به مدینه نزدیک می شود. حضرت می بایست هرآن چه را در کربلا رخ داده بود، با مردم بازگو می کرد. از این رو در بیرون مدینه خیمه هایی برپا کرد و «بشیربن جزلم» را مأمور ساخت تا مردم مدینه را از آمدن قافله یخاندان رسول صلی الله علیه و آله آگاه کند. بشیر می گوید: پس از فرمان امام سوار بر اسب شدم و کوچه های مدینه را پشت سر نهادم تا به مسجدالنبی رسیدم. با صدایی آمیخته به گریه و اندوه فریاد برآوردم:
یا اَهلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکم بِها
قُتِلَ الحُسینُ فاد معی مِدرارا
اَلجِسمُ مِنهُ بِکَربلاء مُضَرَّجٌ
وَالرَّأسُ مِنْهُ عَلَی القَناةِ یُدارُ
ای ساکنان مدینه! جاه ندارد که دیگر در مدینه بمانید؛ حسین بن علی علیه السلام کشته شد، پس هماره برین مصیبت بگریید. بدن او در کربلا آغشته در خون و سر مطهّر او بر فراز نیزه، در چرخش میان شهرهاست!
مردم مدینه با شنیدن این پیام، سراسیمه و نگران از شهر خارج شدند. امام سجاد علیه السلام از خیمه بیرون آمد. در حالی که با دستمالی، پیوسته اشک هایش را پاک می کرد. برای امام جایگاهی فراهم آوردند تا بر روی آن بایستاد و با مردم سخن بگوید. تمامی حاضران می گریستند. امام از مردم خواست تا ساکت شوند. آن گاه خطبه را چنین آغاز کرد:
حمد مخصوص پروردگار جهانیان است؛ آنکه مالک و فرمانروای روز جزاست...
خدای را می ستایم بر رخدادهای عظیم و فجایع روزگار و مصیبت های بزرگ و شکننده ی زمان.
ای مردم! خداوند ـ که ستایش مخصوص اوست ـ به وسیله ی مصیبت های بزرگ و شکستی که بر پیکر اسلام وارد گردید، ما را آزموده اباعبداللّه و عترت او به شهادت رسیدند. زنان و کودکان او به اسارت گرفته شدند و سر مقدّس او را بر فراز نیزه ها شهر به شهر عبور دادند.
این مصیبتی است که همتای آن درد و مصیبتی نخواهد بود!
ای مردم! از این پس کدامتان، شادی به قلب هایتان راه خواهد یافت؟
کدام قلب است که در این ماتم محزون نباشد.
کدام چشم است که از گریه دریغ کند و اشک نریزد!...
هان ای مردم! کدام قلب است که برای شهادت حسین نشکند...
ای مردم! مدّعیان مسلمانی ـ کوفیان و شامیان ـ بر ما ستم کردند.
آواره و سرگردان شدیم، بی پناه و دورمانده از شهرها!
1...

برچسب‌ها: زندگی سیاسی امام سجّاد علیه السلام


تاریخ : [ دوشنبه 1395/2/6 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]


موضع گیری های امام سجاد علیه السلام و زینب کبری علیهاالسلام، یزید را آشفته ساخت. برخی منابع نوشته اند یزید با مشاهده ی تأثیر عمیق خطبه ی علی بن الحسین در مردم، با لحنی اعتراض آمیز به کسانی که از وی خواسته بودند تا به علی بن الحسین اجازه ی سخنرانی بدهد، گفت:
شما مقصودتان رسوایی ما و نابودی سلطنت ما بود. ولی آنان در پاسخ گفتند: به خدا سوگند! هرگز باور نمی کردیم جوانی که مانند وی رنج و آسیب دیده، عزیزترین عزیزانش را از دست داده، روزها در اسارت بر مرکب های برهنه راه پیموده و... بتواند در مجلسی که انبوه درباریان و بزرگان شهر و مردم مختلف حاضرند، این گونه محکم و مستدل سخن بگوید.
از برخی منابع دیگر استفاده می شود که مردی از دانشمندان یهود نیز در محفل یزید حضور داشت. وی پس از شنیدن سخنان امام سجاد از یزید پرسید: «به راستی این جوان کیست؟» یزید گفت: «فرزند حسین علیه السلام» یهودی گفت: «کدام حسین علیه السلام؟»... آن قدر پرسید تا دانست این خاندان از نسل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هستند. از این رو با توبیخ و سرزنش به یزید گفت: «آیا او فرزند دختر پیامبرتان بود که با این فاصله کم پس از رحلت پیامبرتان او را کشتید؟ به راستی رفتاری ناشایست درباره ی خاندان پیامبر خویش روا داشتید. شما دیروز از پیامبرتان جدا شده اید و امروز فرزندش را می کشید؟...»
1

برچسب‌ها: زندگی سیاسی امام سجّاد علیه السلام


تاریخ : [ يکشنبه 1395/2/5 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]




تمامی حقوق مطالب، برای پایگاه قبله اهل سجود محفوظ است.

X