امروز:
مقام معظم رهبری :
رايانه‌ها و ارتباطات اينترنتى و فضاى مجازى و سايبرى فرصت فوق‌العاده‌اى است؛ مبادا اين فرصت ضايع شود

با حاکم بودن چنان فضایی بر محیط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، بدیهی است که اهل بیت پیامبر به حاشیه رانده شوند، حتی وضعیت چنان اسف بار شود که با وجود برخی از اصحاب پیامبر در بین مردم، فرزندش، حسین بن علی علیه السلام و فرزندان و یارانش به فجیع ترین حالت ممکن شهید شوند. حتی خانواده اش را همچون زنان کافران در کوچه ها و خیابان ها به اسیری ببرند و پس از آن نیز شخصیت بزرگواری همچون علی بن ابی طالب علیه السلام بر فراز منبرها دشنام دهند. نوشته اند: «پس از قتل حسین علیه السلام و ولایت عبدالملک بن مروان، وی بر شیعه سخت گرفت و حجاج را بر آنان مسلط کرد. در این زمان، اهل عبادت و ظاهر الصلاح ها و حتی مدعیان دین داری به وی تقرب جستند؛ تنها به خاطر بغض و دشمنی با علی و دوست داری دشمنانش.» ازاین رو، روایت های فراوان در فضل دشمنان علی علیه السلام و پیشینه درخشان و مناقب آنان ساختند و روایت های زیادی نیز در ایراد بر علی علیه السلام و طعن و نسبت های زشت و ناروا به حضرت پراکندند تا جایی که جد اصمعی، یعنی عبدالملک بن قُریب نزد حجاج رفت و گفت: «ای امیر، پدر و مادرم، حقم را ادا نکردند؛ زیرا مرا علی نامیدند و من شخصی فقیر و نیازمندم. به من صله ای بدهید. حجاج خندید و ولایت منطقه ای را به او بخشید».1
نادانی چنان بر مردم حاکم بود که عبدالله بن هانی از قوم اَوْد که از ملازمان حجاج بود، درباره افتخارات قبیله اش می گوید: «مردی از قبیله ما به لعن ابوتراب (علی علیه السلام) امر نشد، مگر اینکه او و دو فرزندش حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام را نیز با او لعن کردند».2


برچسب‌ها: مقالات


تاریخ : [ سه شنبه 1394/11/27 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب
وظیفه عالمان ایستادگی در برابر خودکامگی افسارگسیخته حاکمان و راهنمایی مردم و پرهیز دادن آنان از گناهان است. در این میان، وقتی عالمان، وظیفه خود را نشناسند و به جای انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر، با حاکمان فاسق و فاسد هم نشین گردند، وضعیت توده مردم از آنچه گذشت، بهتر نخواهد بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است:
دو گروه از امتم اگر اصلاح شوند، امتم اصلاح پذیرند و اگر آنان فاسد شوند، امتم نیز (به پیروی از آنان) فاسد گردند. آنان عالمان و حاکمان هستند.
1
بنابراین، فساد و تباهی مردم در عصر اموی بیش از آنکه متأثر از حاکمان باشد، از عالمانی تأثیر می پذیرفت که به دربار حاکمان جور روی آوردند و توجیه گر اعمال زشت آنان شدند. ابوعامر شعبی به خدمت حاکمان فاسقی، مانند عبدالملک بن مروان و حجاج در آمد و توجیه گر کردار زشت آنان شد.2 محمد بن مسلم بن شهاب زهری نیز از عالمان دربار عبدالملک و پسرش بود3 و دین خود را به دنیای حاکمان جور فروخت. ابوحازم که یکی از یاران و اصحاب پیامبر بود، در حضور سلیمان بن عبدالملک خطاب به زهری چنین گفت: «تا زمانی که بنی اسرائیل بر طریق درست بودند، حاکمان همواره خود را محتاج به عالمان می دانستند و عالمان برای حفظ دینشان از حاکمان گریزان بودند، ولی وقتی دیده شد که گروهی از مردمان پست، علم را فرا گرفتند و سراغ حاکمان رفتند، حاکمان، خود را از عالمان (عامل و درستکار) بی نیاز دیدند. در نتیجه، همه مردم (از حاکمان و توده مردم) به گناه روی آوردند. ازاین رو، (در گناهان) سقوط کردند و هلاک شدند. حال اگر این عالمان (حاضر)، علم خود را (از دنیاطلبی) حفظ می کردند، حاکمان از آنان حساب می بردند و بزرگشان می داشتند. زهری گفت: گویا منظورت من هستم. ابوحازم گفت: همین که شنیدی».4
کار این گونه عالمان به همین جا پایان نپذیرفت، بلکه به توجیه رفتار ناپسند حاکمان ستمگر و مردم زمانه خود پرداختند و گفتند:
لا تَضُرُّ مَعَ الْإیمانِ مَعْصیةٌ کَما لا تَنفعُ مَعَ الْکُفرِ طاعَةٌ.
5
با ایمان (لفظی و زبانی) هیچ گناهی ضرر نمی رساند؛ هم چنان که با کفر هیچ طاعتی مفید نیست.
این گروه از عالمان که به «مرجئه» معروف بودند، توجیه گر جنایت های امثال عبدالملک بن مروان و حجاج و فساد و تباهی توده مردم شدند و تا حدی نیز موفق گشتند. ذهبی شافعی از قول عالم زاهد، طاووس یمانی نقل می کند که می گفت: «من از برادران (مرجئه) عراقی خود درشگفتم که چگونه حجاج را مؤمن می دانند.» ذهبی در توضیح کلام طاووس می نویسد: «وی به مرجئه عراق اشاره دارد. همانان که عقیده داشتند حجاج با آن همه شقاوت و خون ریزی و دشنام به صحابه مؤمن، کامل الایمان است».

برچسب‌ها: مقالات


تاریخ : [ دوشنبه 1394/11/26 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

از آنجا که گفته اند: «الناس علی دین ملوکهم»؛ مردم در دین باوری و بی دینی تابع حاکمانند.1 وضعیت دین داری مردم آن عصر بهتر از حاکمان نبود. بررسی وضعیت دین داری مردم در مرکز سرزمین های اسلامی آن روز و محل نزول وحی و نخستین پایگاه دین توحیدی، یعنی مکه و مدینه، بهترین گواه بر وضعیت دین داری مردم در دیگر شهرهای اسلامی آن عصر است. گزارشی که صاحب نظران در تاریخ و ادب عرب ارائه کرده اند، از وضعیت اسف بار فرهنگی آن عصر حکایت دارد. شوقی ضیف، از ادیبان و صاحب نظران معاصر عرب هنگام بررسی شعر و موسیقی در عصر اموی می نویسد: «در بررسی ها از مراکز شعر در این عصر (عصر اموی)، درمی یابیم که تنها در مدینه و مکه، در نتیجه ثروت هایی که حاصل کشورگشایی های لشکریان مسلمان بود، راحت طلبی و خوش گذرانی به مسلمانان روی آورد. موسیقی عربی با موسیقی فارس و روم درهم آمیخت و سبب پدیدار شدن اساسی جدید در آوازها و موسیقی ها گردید و شعرها نیز بر اساس همان تنظیم شد. انگار دو شهر بزرگ حجاز (یعنی مکه و مدینه) برای غنا و موسیقی بنا نهاده شده اند؛ به گونه ای که حتی زنان نیز برای شنیدن آوازهای زنان و مردان آوازخوان، مجالسی ترتیب می دادند که در کتاب الاغانی (ابوالفرج اصفهانی) گزارش های زیادی در این باره آمده است».2
ازاین رو، شایسته است برای تبیین بیشتر کلام شوقی ضیف، به یک مورد از گزارش های ابوالفرج اصفهانی پرداخته شود. وی در شرح حال زنی آوازخوان به نام جمیله که مربی بسیاری از مردان و زنان آوازخوان عصر خود بوده است، می نویسد: «جمیله آهنگ حج کرده بود. بسیاری از آوازخوانان مشهور مدینه همچون: هیت، طویس، دلال، بُرد الفواد، نومة الضحی، فند، رحمة و هبة الله و گروهی از بزرگان به همراه زنان و نوکرانشان وی را بدرقه کردند. سیاط (یکی از آوازخوانان همراه) می گوید: وقتی جمیله حرکت کرد، پنجاه کنیز ترانه خوان به دستور اربابان خود سوار بر شتر شده، برای همراهی با جمیله حرکت کردند... یونس (یکی دیگر از آوازخوانان) می گوید: افزون بر این افراد، سی تن دیگر از آوازخوانان نیز برای رفتن به حج [با او] همراه گشتند. این افراد که انواع و اقسام لباس های ظریف و عجیب و رنگارنگ بر تن داشتند، از مدینه رهسپار شدند. آنان چنان منظره جالب توجهی داشتند که مردم مدینه می گفتند ما چنین جمعی از مسافران نیکومنظر و باملاحت به خود ندیده ایم. وقتی این گروه به مکه نزدیک شدند، از سوی شماری از مردم و آوازخوانان و شاعران آنجا همچون: سریج و غُرییفی و ابن محرز و گروهی از قبیله هذیل استقبال شدند.


برچسب‌ها: مقالات


تاریخ : [ يکشنبه 1394/11/25 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

به منظور فهم رویکرد آن حضرت به مسئولیت های اجتماع و مانع های پیش رو، می بایست به اجتماع آن روزگار نظری انداخت تا نوع واکنش های آن حضرت به خوبی شناخته و تحلیل شود. آنچه به طور خلاصه درباره حاکمان آن عصر می توان گفت، این است که آنان مصداق این گفته خداوند بودند که می فرماید:
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ. (مریم: 59)
پس از خود، جانشینانی و فرزندانی به جای گذاردند که نماز را تباه و از شهوت ها پیروی کردند.
اینان همان تابعان بودند که جانشین صحابه رسول خدا به شمار می آمدند. در چنین جامعه ای، امام علی بن الحسین علیه السلام با مشکل های مهمی روبه رو بود:
1. مظلومیت خاندان پیامبر و پیروان آنان و دور شدن از عرصه اجتماعی؛
2. ستم حاکمان نامشروع بر مردم؛
3. بخل حاکمان به مردم و افزایش فقر و فلاکت توده مردم؛
4. نزدیکی عالمان به حاکمان ستمگر و فراموش کردن مسئولیت های اجتماعی خود در امر به معروف و نهی از منکر؛
5. ناآشنایی مردم با آموزه های دینی و در نتیجه، دور افتادن از آموزه های اسلامی و مکارم انسانی؛
6 . ترویج لاابالی گری و بی اعتنایی به حدود الهی در میان حاکمان و توده مردم؛
7. توجیه عقیدتی و دینی رفتارهای انحرافی یاد شده از سوی عالمان بی دین؛
8 . شورش های پیاپی و پراکندگی جامعه اسلامی.


برچسب‌ها: مقالات


تاریخ : [ شنبه 1394/11/24 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

حضرت امام زین العابدین علیه السلام فرمودند: روزی بیرون شدم تا به محیطی رسیدم و به دیوار تکیه کردم. ناگاه مردی که دو جامه سفید بر تن داشت پیدا شد و به من نگاه کرد. سپس گفت: ای علی بن الحسین(ع)! چه شده که تو را اندوهگین و محزون می بینم؟ آیا اندوهت برای دنیاست که روزی خدا برای نیکوکاران و بدکاران آماده است. گفتم: برای دنیا اندوهگین نیستم، زیرا چنان است که تو می گویی. گفت: پس برای آخرت است که وعده ای درست است و سلطانی قاهر و قادر نسبت به آن حکم می کند. گفتم: برای آن هم اندوه ندارم، زیرا چنان است که می گویی. پرسید: اندوهت برای چیست؟ گفتم: از فتنه ابن زبیر و وضعی که مردم دارند، می ترسم. سپس گفت: ای علی بن الحسین(ع)! آیا دیده ای کسی را که از خدا بترسد و خدا او را نجات ندهد؟ گفتم: نه. گفت: آیا کسی را دیده ای که بر خدا توکل کند و خدا کارگزاری اش نکند؟ گفتم: نه. گفت: آیا دیده ای کسی چیزی از خدا بخواهد و به او ندهد؟ گفتم: نه.

(مشکات الانوار فی غررالاخبار، الفصل الرابع فی الخوف و الرضا)


برچسب‌ها: احادیث و روایات


تاریخ : [ پنج شنبه 1394/11/22 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]




تمامی حقوق مطالب، برای پایگاه قبله اهل سجود محفوظ است.

X