گذری بر زندگانی امام سجاد علیه السلام
چهارمین اختر آسمان امامت و ولایت ، در پنجم شعبان المعظم سال 38 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. نام آن بزرگوار علی ، کنیهٔ ایشان ابومحمّد [ و ابوالحسن ثانی است. القابشان نیز زین العابدین ، سجّاد ، سید العابدین ، زکی ، امین و ذو الثّفنات میباشد.. پدر بزرگوارش امام حسین علیه السلام و مادرش شهربانو دختر یزدگرد پادشاه ایران بود.
برچسبها:
برچسبها:
امام سجّاد(سلام الله علیه):
إنَّ لِلعَبّاسِ عِندَاللَّهِ لَمَنزِلَةٌ یَغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهَداءِ یَومَ القِیامَةِ.
عباس را نزد خدا منزلتى است که روز قیامت همه شهیدان بر آن رشک مىبرند.
دانش نامه امیرالمؤمنین(ع) ج1 –ص188 - ح 104
برچسبها:
یکبار دگر گُلبن امید گوهر داد دریای کرامت به بشر باز گوهر داد
پایان شب تار ز ره آمد و یزدان بر خلق زمین آینه نور سحر داد
عشق آمد و با زمزمه شوق و مسرّت تا کوی مدینه به همه بال سفر داد
جبریل به آواز جلی گفت، بیائید کامشب به حسین بن علی دوست پسر داد
در وصف همین غنچه زیبای حسینی جبریل امین بر همه خلق خبرداد
با سجده خود دم زخدای ازلی زد لبخند به لبخند حسین بن علی زد
امشب شب بشکفتن لب های حسین است
گلزار جنان محو تماشای حسین است
گل های بهشتی همه گفتند چه زیباست لبخند سروری که به لب های حسین است
بخشید صفا و طرب و نور به گلزار این گل که ز گلخانه زیبای حسین است
تا با نگه خویش کند راز دل ابراز پیوسته نگاهش سوی سیمای حسین است
درفصل شکوفائی خود این گل توحید کز گلشن سرسبز و مصفای حسین است
با سجده خود دم ز خدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
این مهر جهانتاب دعا مهر حبین است در چهره نورانی او نور یقین است
سجاده زند بوسه به پیشانی رازش مبهوت دعای سحرش روح الامین است
قدسی نفسانِ حرم قدس خداوند گفتند بهم این گل سجاده نشین است
هرکس که نظر کرد به رخساره او گفت آئینه لطف و کرم دوست همین است
گر غرق در اشراق و ظهور است سماوات گر روشن از انوار ولا روی زمین است
با سجده خود دم ز خدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
او شد همه شب دیده بیدار مناجات زیباست به رخساره اش انوار مناجات
باسجده طولانی و با حال نیایش شد شب همه شب محرم اسرار مناجات
با جلوه پر نور دعاهای صحیفه جاوید شده تا ابد آثار مناجات
هر کس که کند پیروی از سید سجاد مست است ز پیمانه سرشار مناجات
با سجده گذاران تو بیا زمزمه سرکن کامشب گل بشکفته گلزار مناجات
با سجده خود دم زخدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
فردوس برین شد حرم سید سجّاد جبریل امین شد خدم سید سجّاد
پیدا کند او سرمه بینائی خود را سر هر که نهد بر قدم سید سجّاد
در فصل نیایش ز خداوند طلب کن وصل حرم محترم سید سجّاد
ای سائل و ای تشنه دریای محبت رو کن به عطا و کرم سید سجّاد
گل های وفا و طرب و عشق و مسّرت گفتند به باغ ارم سید سجّاد
با سجده خود دم ز خدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
تنها نه همین مصحف ایمان و دعا اوست تفسیرگر نهضت خونین بلا اوست
هرچند مکّدر شده این آینه، اما آئینه نور سفر کرب وبلا اوست
ازکرب وبلا تا سفر شام و مدینه پیغامبر نهضت خون شهدا اوست
با اشک به روی پر پروانه نوشتند پروانه پرسوخته شمع هُدا اوست
امروز «وفائی» همه سجده گذاران گفتند که دانید چرا عبد خدا اوست
با سجده خود دم زخدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
سید هاشم وفایی
برچسبها:
امام سجّاد (سلام الله علیه) :
إذا قامَ قائِمُنا أذهَبَ اللَّهُ عَن شیعَتِنا العاهَةَ و جَعَلَ قُلوبَهُم کَزُبَرِ الحَدیدِ.
آن گاه که قائم ما قیام کند، خداوند آفت را از شیعیان ما بزداید و دلهایشان را چون پارههاى آهنگرداند.
الخصال - ص 541. میزان الحکمة ج1- ص 406- ص 1347
برچسبها:
مناظره امام سجاد(ع) با عبدالملک مروان |
عبدالملک در دوران خلافت خویش، یک سال در مراسم حجّ طواف میکرد و امام علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ نیز پیشاپیش او سرگرم طواف بود و اصلاً اعتنایی به او نداشت؛ عبدالملک که حضرت را از نزدیک ندیده بود و او را به قیافه نمیشناخت، از اطرافیانش پرسید: «این مرد کیست که جلوتر از ما طواف میکند و به ما اعتنایی نمیکند؟!» گفتند: «او علی بن الحسین است». عبدالملک در کناری نشست و گفت: «او را نزد من بیاورید!» وقتی که حضرت نزد او حاضر شد،گفت: «ای علی بن الحسین! من قاتل پدر تو نیستم! چرا نزد من نمیآیی؟» امام فرمود: «قاتل پدرم دنیای او را فنا کرد، ولی پدرم آخرت او را تباه ساخت؛ اینک اگر تو هم میخواهی قاتل پدرم باشی، باش!» عبدالملک گفت: «نه مقصودم این است که نزد ما بیایی تا از امکانات دنیوی ما برخوردار شوی.» در این هنگام امام ـ علیه السلام ـ روی زمین نشست و دامن لباس خود را پهن کرد و گفت: «خدایا! قدر و ارزش اولیای خود را به وی نشان بده.» ناگهان دیدند دامن حضرت پر از گهرهای درخشانیست که چشمها را خیره میکند. آنگاه گفت: «خدایا! اینها را بگیر که مرا نیازی به اینها نیست!» پس ناگهان تمام جواهرات ناپدید شد. هشام از مشاهده این منظره بهت زده شد و از تطمیع امام ـ علیه السلام ـ ناامید گردید. |
قطب راوندی، الخرایج و الجرایح، ص 222 |
برچسبها:
امام علىّ بن الحسین ، حضرت زین العابدین علیه السّلام بسیار به مادر خود احترام مى نمود و لحظه اى از خدمت به او و رعایت حقوقش دریغ نمى کرد.
روزى عدّه اى از اصحاب به آن حضرت عرض کردند: یاابن رسول اللّه ! شما بیش از همه ما نسبت به مادرت نیکى و خدمت کرده اى و مى کنى ؛ ولى با این حال ، یک بار ندیده ایم که با مادرت هم غذا شده باشى ؟
حضرت سجّاد علیه السّلام در جواب ، به اصحاب خویش فرمود: مى ترسم سر سفره اى کنار مادرم بنشینم و بخواهم لقمه اى را بردارم که او میل آن را داشته است که بردارد، و به همین جهت سعى مى کنم که با او هم غذا نباشم .(اعیان الشّیعة : ج 1، ص 634.)
برچسبها: