امروز:
مقام معظم رهبری :
رايانه‌ها و ارتباطات اينترنتى و فضاى مجازى و سايبرى فرصت فوق‌العاده‌اى است؛ مبادا اين فرصت ضايع شود

دیلم بن عمر می گوید: آن روز که کاروان اسیران آل رسول وارد شام شدند، من در شام بودم. اهل بیت را به سوی مسجد جامع شهر می بردند، ولی لختی آنان را متوقف ساختند. در این میان پیرمردی از شامیان در برابر علی بن الحسین ـ که سالار قافله شناخته می شد ـ ایستاد و گفت: «خدای را سپاس که شما را کشت و مردمان را از شرّ شما آسوده ساخت و پیشوای مؤمنان؛ یزیدبن معاویه را بر شما پیروز گردانید!»
علی بن الحسین علیه السلام لب فرو بسته داشت تا آنچه پیرمرد در دل دارد بگوید. وقتی سخنان پیرمرد به پایان رسید، امام فرمود: «همه ی سخنانت را گوش دادم و تحمّل کردم تا حرف هایت تمام شود. اکنون شایسته است تو نیز سخنان مرا بشنوی.» پیرمرد گفت: «برای شنیدن آماده ام»
علی بن الحسین علیه السلام فرمود: «آیا قرآن تلاوت کرده ای؟» پیرمرد گفت: «آری.»
امام فرمود: «آیا این آیه را خوانده ای که خداوند می فرماید: «قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أجْرا إلّا المَوَدَّةَ فِی القُربی»؛ ای پیامبر! به مردمان بگو من در برابر تلاش هایی که برای هدایت شما به کار بسته ام، پاداشی نمی خواهم جز این که خویشان و نزدیکان مرا دوست بدارند.»
پیرمرد پاسخ داد: «آری خوانده ام، ولی این آیه چه ارتباطی با شما دارد؟»
امام سجاد علیه السلام گفت: «مقصود این آیه از خویشان پیامبر، ماییم.»
سپس امام پرسید: «ای پیرمرد! آیا این آیه را خوانده ای که خداوند می فرماید: «وَ آتِ ذَالقُربی حَقَّهُ؛ حق خویشاوندان و نزدیکانت را به ایشان بپرداز.»
وی گفت: «آیا شمایید «ذی القربی» و خویشاوند پیامبر؟» امام فرمود: «بلی، ما هستیم».
مرد شامی که تا آن لحظه با منطق قرآنی اهل بیت روبه رو نشده و اسلام را از طریق تبلیغ های دستگاه اموی شناخته بود، به خود آمد و شرمسار شد. دست هایش را به آسمان بلند کرد با همان طنین که تا لحظه ای قبل ناآگاهانه برایدستگاه اموی شعار می داد، به توبه و استغفار پرداخت و انزجار خود را از کُشندگان خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله اعلام کرد.
شاید آن چه میان علی بن الحسین علیه السلام و این مرد شامی رد و بدل گردید، نخستین ضربه ای بود که بر پندار شامیان وارد شد. باورهای گذشته ی آنان را به شدت مخدوش ساخت و هلهله و شادمانی آنان را به سردی و سکوتی پر معنا بدل ساخت. حسّاس ترین بخش از سخنان امام سجاد علیه السلام در طول اقامت در شام خطبه ای است که ایشان در جمع مردم و رجال سیاسی ـ دینی شام ایراد کردند. این سخنرانی در محیط سیاسی شام جنبشی پدید آورد و معادله های یزید را به هم زد.

برچسب‌ها: زندگی سیاسی امام سجّاد علیه السلام


تاریخ : [ شنبه 1395/2/4 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]


کوفیان ایستاده اند تا اسیران را ببینند. علی بن الحسین از خیمه خارج می شود. برای نخستین بار نگاهش به چشمان بی مهر و چهره های پیمان شکن کوفیان خیره می شود. امام سخنش را با ستایش پروردگار آغاز کرد و بر پیامبر درود فرستاد. سپس چنین فرمود:
هان ای مردم! آن که مرا می شناسد سخنی با او ندارم، ولی آن کس که مرا نمی شناسد، بداند که من علی فرزند همان حسینم که در کنار رود فرات با کینه و عناد سر مقدسش را از بدن جدا کردند، بدون این که جرمی داشته باشد و حقی داشته باشند. من فرزند کسی هستم که حریم او را حرمت ننهادند... اموالش را به غارت بردند و خاندانش را به اسارت گرفتند...
هان ای مردم! ای کوفیان! شما را به خدا سوگند! آیا به یاد دارید نامه هایی که برای پدرم نوشتید؟ نامه های سراسر خدعه و نیرنگ تان را؟ وای بر شما! از آن چه برای آخرت خویش تدارک دیده اید... پیامبر اکرم را با کدام رو و با کدام چشم نگاه خواهید کرد؟ او به شما خواهد گفت: شما خاندان مرا کشتید. حرمتم را شکستید بنابراین از امت من نخواهید بود.
هنگامی که سخنان امام سجاد به این جا رسید، صدای کوفیان به گریه بلند شد و به سرزنش یکدیگر پرداختند.1
۱ـ امام سجاد علیه السلام، جمال نیایشگرانصص 104 ـ 105.


برچسب‌ها: سخنان امام سجاد علیه السلام - زندگی سیاسی امام سجّاد علیه السلام


تاریخ : [ پنج شنبه 1395/2/2 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]


کوفیان ایستاده اند تا اسیران را ببینند. علی بن الحسین از خیمه خارج می شود. برای نخستین بار نگاهش به چشمان بی مهر و چهره های پیمان شکن کوفیان خیره می شود. امام سخنش را با ستایش پروردگار آغاز کرد و بر پیامبر درود فرستاد. سپس چنین فرمود:
هان ای مردم! آن که مرا می شناسد سخنی با او ندارم، ولی آن کس که مرا نمی شناسد، بداند که من علی فرزند همان حسینم که در کنار رود فرات با کینه و عناد سر مقدسش را از بدن جدا کردند، بدون این که جرمی داشته باشد و حقی داشته باشند. من فرزند کسی هستم که حریم او را حرمت ننهادند... اموالش را به غارت بردند و خاندانش را به اسارت گرفتند...
هان ای مردم! ای کوفیان! شما را به خدا سوگند! آیا به یاد دارید نامه هایی که برای پدرم نوشتید؟ نامه های سراسر خدعه و نیرنگ تان را؟ وای بر شما! از آن چه برای آخرت خویش تدارک دیده اید... پیامبر اکرم را با کدام رو و با کدام چشم نگاه خواهید کرد؟ او به شما خواهد گفت: شما خاندان مرا کشتید. حرمتم را شکستید بنابراین از امت من نخواهید بود.
هنگامی که سخنان امام سجاد به این جا رسید، صدای کوفیان به گریه بلند شد و به سرزنش یکدیگر پرداختند.1

برچسب‌ها: زندگی سیاسی امام سجّاد علیه السلام


تاریخ : [ چهارشنبه 1395/2/1 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]


غروب عاشورا غم بارترین لحظاتی است که خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و تاریخ شیعه به خود دیده است. در آن هنگام بیش از بیست بهار از زندگی علی بن الحسین می گذشت. در سنی قرار داشت که هرگز به خود اجازه نمی داد، زنده باشد و آن همه ستم بر حریم خاندان رسول صلی الله علیه و آله را نظاره گر، امّا چه کند که تقدیر الهی برای حفظ حجت خدا او را به صبر و شکیبایی فر می خواند تا پس از شهادت پدر، پیام شهیدان این قیام خونین را به همه ی نسل ها برساند. بیشتر مورخانروز دوازدهم محرم سال 61 ه.ق را زمان ورود اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله به شهر کوفه دانسته اند.
امام چهارم وقتی به کوفه وارد شد با وجود دردهای درونی و رنج های جسمی قد برافراشت و با سخنان کوبنده اش، فضای مسموم ناشی از تبلیغات بنی امیه را درهم شکست. این گونه بود که کورترین چشم ها، درخشش حقیقت را دیدند و سنگین ترین دل ها نیز بر مظلومیت حسین و خاندانش گریستند و بر آینده ی خویش بیم ناک گشتند. امام علی بن الحسین علیه السلام در مدت اقامت خویش در کوفه، دوبار به احتجاج برخاست. یک بار روی سخنش با مردم پیمان شکن کوفه بود و بار دیگر در دارالاماره و در برابر عبیداللّه بن زیاد فریاد اعتراض برآورد.
1

 

 


برچسب‌ها: زندگی سیاسی امام سجّاد علیه السلام


تاریخ : [ سه شنبه 1395/1/31 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]




تمامی حقوق مطالب، برای پایگاه قبله اهل سجود محفوظ است.

X