امروز:
مقام معظم رهبری :
رايانه‌ها و ارتباطات اينترنتى و فضاى مجازى و سايبرى فرصت فوق‌العاده‌اى است؛ مبادا اين فرصت ضايع شود

یکی از کارهای اساسی که پیامبر اسلام بدان اهتمام ورزید و مسلمانان را بر اساس آن تربیت کرد، برچیدن فخرفروشی های قومی و قبیله ای و نژادی یا زبانی، از جزیره العرب بود. چنین کار مهمی با فرموده خدای تعالی آغاز گشت که فرمود: یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوبًا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ. (حجرات: 13) ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بی گمان، گرامی ترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست. بر اساس این معیار، نخستین کسانی که دعوت حیات بخش پیامبر را لبیک گفتند، قشرهای محرومی بودند که نزد قریش، افراد بی ارزش تلقی می شدند. پیامبر خدا به منظور عمل به این آموزه قرآنی، صفیه دختر حُیی بن اخطب را که اسیر وی بود، آزاد کرد و آن گاه با او ازدواج کرد. آن حضرت، دختر عمه اش، زینب را نیز که از اشراف زاده های قریش بود، به ازدواج غلام آزادشده اش، زید بن حارثه درآورد1 و فخرفروشی های موهوم را زیر پا نهاد. امام سجاد علیه السلام که تربیت یافته مکتب قرآن و از سلاله پاک پیامبر بود، تنها معیار فضیلت و برتری انسان ها را شخصیت انسانی و فضایل اخلاقی آنان می دانست. امام برای احیای چنین ارزش هایی، اعتراض نابخردان را به جان می خرید و گاه به این اعتراض ها پاسخ می داد و معیار برتری را برای اعتراض کنندگان یادآور می شد. بدین جهت، گاه به آیات الهی و گاه به سیره و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله اشاره می کرد تا مردم ارزش های اصیل را پاس بدارند و از فخرفروشی های جاهلی دست بردارند. تاریخ نگاران، نمونه های فراوانی از این نوع برخورد را بیان کرده اند. ابن عساکر شافعی در تاریخ خود و نیز برخی دیگر نوشته اند که علی بن الحسین علیه السلام، دخترش را به ازدواج غلامش درآورد و کنیزی داشت که او را آزاد کرد و سپس با وی ازدواج کرد. وقتی این خبر به عبدالملک بن مروان (خلیفه وقت) رسید، نامه ای به علی بن الحسین نوشت و بر این کار وی خرده گرفت، ولی آن حضرت در پاسخ نوشت: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ به یقین برای شما در (رفتار) رسول خدا صلی الله علیه و آلهالگویی نیکوست». (احزاب: 21) در چنین محیطی که غلامان و بردگان را هیچ می انگاشتند، حضرت با آنان همچون فرزند خود رفتار می کرد. «روزی علی بن الحسین علیه السلام دو بار غلامش را صدا کرد، ولی از نوکر خود پاسخی نشنید. برای بار سوم صدایش کرد و نوکر پاسخ حضرتش را داد. علی بن الحسین به او فرمود: ای فرزندم! آیا وقتی صدایت کردم نشنیده بودی؟ گفت: آری، شنیده بودم. امام پرسید: پس چرا پاسخ ندادی؟ غلام گفت: چون از خشمت در امان بودم و نمی ترسیدم (و می دانستم به جهت سرپیچی مرا تنبیه نخواهی کرد) و علی بن الحسین فرمود: سپاس خدای را که نوکرم از من نمی ترسد».2 آن حضرت با چنین سیره و رفتار انسانی توانست در آن محیط آکنده از تبعیض، شمار زیادی از بردگان را تربیت کند و سپس آنان را به اجتماع آن عصر تحویل دهد. در محیطی که بردگان و کنیزان را تنها برای بهره کشی یا آراستن مجالس عیش و عشرت خود می خواستند،3 امام چنان رفتار شرافت مندانه ای با آنان داشت.




برچسب‌ها:


تاریخ : [ جمعه 1394/10/11 ] [ ] | نویسنده : [ رسول گلی زاده ]




تمامی حقوق مطالب، برای پایگاه قبله اهل سجود محفوظ است.

X